
اقتصاد مقاومتی یک نوع نگاه راهبردی است و به این معناست که مطالعات و اقدامات ما بر مبنای چهار اصل کلیدی در راهبردها باشد.
اینکه تهدیدها و فرصتهای ما چیست و نقاط قوت و ضعف ما چیست ؟ اگربتوانیم تهدیدها را شناسایی کنیم و منظور از تهدید ها، تهدیدهایی است که در آینده نیز ممکن است با آن مواجه شویم و متناسب با تهدیدها برنامهریزی کنیم موفق خواهیم شد. بدیهی است این برنامهریزی نیز نباید بر اساس نگاه رویایی و دستنیافتنی و بر اساس نقاط قوت و فرصتهای موجود باشد. اگر این کار کردیم میتوانیم ادعا کنیم که حتی تهدیدها هم قابلیت تبدیل به فرصت دارند.
در زمان حاضر اقتصاد کشور ما قوتهای بسیاری دارد که به صورت بالقوه و بالفعل است و استفاده نمیشوند. به عنوان مثال مالیات یکی از نقاط قوت بالفعلی است که متأسفانه هم اکنون مبتنی بر اقتصاد ملی نیست.
همان طور که میدانیم، مالیات یک کارکرد بودجهای دارد، یک کارکرد اقتصادی و یک کارکرد اجتماعی.
اما در زمان حاضر مالیات را تنها با کارکرد بودجهای مینگریم، در حالی که مالیات باید کارکرد اقتصادملی و اجتماعی داشته باشد تا مانند روغن روان کننده چرخهای اقتصاد نقش خود را ایفا کند و از سوی دیگر در نظام تأمین اجتماعی با بازتوزیع و کمک به اقشار کم درآمد و حمایت از تولید اقتصاد را در مسیر درست هدایت کند.
شاید اگر به یگ گروه خبره دو سال فرصت میدادیم که مثلاً در ارتباط با بانک مرکزی نقاط قوت و ضعفهای بانک مرکزی چیست، نمیتوانستند این تحریمهایی را که از سال 91 اعمال کردند، اجرا کنند
همچنین قوانین مالیاتی نباید شکننده و سلبی باشد. یعنی ما باید بتوانیم ابزار مالیات را در اختیار اقتصاد ملی قرار دهیم و در هنگامی که لازم است معافیتها را بسط و گسترش بدهیم. البته منظورم این نیست که اگر 10 سال پیش معافیت هایی را اعمال کردیم این معافیتها ادامهدار باشد، بلکه بر اساس مقتضای زمانی و وضعیت اقتصادی انعطاف لازم را در جهت تحقق عدالت دارا باشد.
در زمان حاضر تنها کسانی بر اساس قانون، مالیات را پرداخت میکنند که به طور مرتب و ماهانه آن را میپردازند. در حالی که مشاغل آزاد و کاذب و دلالان خرده و عمده سهم خود را نمیپردازند. لذا انگیزه برای فعالیت در این نوع مشاغل که نقش مۆثری در اقتصاد ملی ندارند، بیشتر شده و تولیدکنندگان و حقوقبگیران فقط مالیات میپردازند.